ده توصیه عملی برگرفته از آموختههای مایکل پورتر
مایکل پورتر (انگلیسی: Michael Porter؛ زادهٔ ۲۳ مهٔ ۱۹۴۷) یک اقتصاددان اهل ایالات متحده آمریکا است. وی ملقب به پیامبر برنامه ریزان راهبردی (استراتژیک) میباشد. مایکل پورتر مدرک کارشناسی ارشد خود را از دانشگاه هاروارد در رشته مدیریت و مدرک دکترای خود را در رشته اقتصاد کسب و کار از همین دانشگاه اخذ نموده است. وی جزو چهار فردی میباشد که در صد سال گذشته توانستهاند در دوران جوانی استاد دانشگاه هاروارد شوند.
در حوزه اقتصاد و مدیریت، تا کنون کسی موفق نشدهاست که به اندازه وی کار تحقیقاتی و علمی انجام دهد. مایکل پورتر تا کنون ۱۹ کتاب و ۱۳۵ مقاله در زمینه رقابت و استراتژی نوشته است و در کل بیش از ۲۷۰ هزار بار به مقالات وی ارجاع شدهاست. اولین کتاب او به نام استراتژی رقابتی (competitive strategy) در سال ۱۹۸۰ منتشر گردیده است که تا کنون بیش از ۶۰ بار تجدید چاپ شده و به بیش از ۲۰ زبان دنیا نیز ترجمه شدهاست. مایکل پورتر توانسته است ارتباطی بین استراتژی، کسب و کار و اقتصاد ایجاد کند. او در یکی از مصاحبههای خود توضیح میدهد که به دلیل علاقه زیادی که به ورزش و رقابت داشتهاست و همیشه این مفاهیم دارای جایگاهی خاصی در ذهن او بودهاند و این مفهوم را وارد نظریههای مدیریت و کسب و کار کردهاست.
پورتر در کنار تحقیقات، نوشتن و تدریسش، به عنوان مشاور یک کسب و کار فعالیت می کند. او به عنوان مشاوره برای بسیاری از شرکت های ایالات متحده و شرکت های بینالمللی از جمله کاترپیلار، پروکارت و گمبل و … خدمت کرده است.
در این پست ده توصیه از مایکل پورتر ارائه میدهیم که می تواند برای صاحبان کسب و کار ها مفید باشه
۱-اولین توصیه میاکل پورتر در مورد رقابت می باشد
مزیت رقابتی به معنای غلبه بر رفیقان نیست بلکه به معنی ایجاد یک ارزش منحصر به فرد برای مشتریان است.
۲-دومین توصیه مایکل پورتر در مورد اندازه و رشد کسب کارها می باشد به طوری که ایشان میگوید اندازه بزرگ یا رشد سریع در صورتی که سودی به همراه نداشته باشد ارزشی ندارد.رقابت یعنی سودآوری و نه سهم بزرگتر در بازار.
۳-تلاش برای بهترین بودن یک رویکرد شهودی اما مخرب به سوی رقابت است.
۴-اگر ارزش پیشنهادی شما به یک زنجیره ارزش ویژه و متناسب با خود همراه نشده باشد، آنگاه پیشنهاد شما ارزش استراتژیک ندارد.
۵-نباید خود را ملزم به راضی نگه داشتن تمامی گروه های مشتریان بدانید.نشانهی یک استراتژی خوب این است که برخی مشتریان را عمدا ناراضی و ناراحت کند.
۶-تا زمانی که استراتژی یک سازمان برای آن مشخص نسازد که چه کارهایی را نباید انجام دهد، آن استراتژی بی معنی است
۷-بدون پیاده سازی مناسب استراتژی ، حتی بهترین استراتژی ها نمیتواند سبب ساز یک عملکرد فوقالعاده شوند
۸-استراتژی های خوب به انتخابهای متعدد و ارتباط میان این انتخابها وابسته هستندوجود یک شایستگی اصلی به تنهایی نمیتواند یک مزیت رقابتی پایدار ایجاد نماید.
۹-انعطاف پذیری و تغییر بیش از حد به همان اندازه برای یک استراتژی مخرب و فاجعه بار است که انعطافپذیری بسیار پایین می تواند استراتژی را تهدید کند.
۱۰-پایبندی به یک استراتژی توانمندی شما در ایجاد نوآوری و تطبیق با شرایط پر تغییر و آشفته را افزایش میدهد.