معجزه کار نکردن از زبان تمساح پیر
بنیانگذاران کسبوکارهای موفق قبل از هر چیز بعضی هفتههای سال را به فکر کردن مطلق اختصاص دادهاند.
آنها این دورههای طولانی را صرف فکر کردن، مطالعه و فاصله گرفتن از جهان واقعی بیرحمی که کسبوکارها را تهدید میکنند کردهاند. در بیشتر فرهنگهای امروزی، به افراد تلقین میشود که اگر لحظهای دست از کار و تلاش و سختکوشی بکشید نمیتوانید به رویاهای شیرین خود دست پیدا کنید اما واقعیت آن است که اگر واقعاً به دنبال موفقیت در کسبوکار هستید باید مثل تمساح پیر قصه ما، هر از چندگاهی «به کل» دست از کار بکشید. تمساح پیری، آرام و بیسروصدا روی سطح آب شناور بود که تمساح جوانی، شناکنان پیشش آمد و گفت: همه میگویند تو درندهترین شکارچی رودخانههایی. لطفاً راه و رسم شکار را به من یاد بده. تمساح پیر که چرت شیرین بعدازظهرش پاره شده بود زیرچشمی، نگاهی به جوانک کرد و بدون آنکه چیزی بگوید خوابید. تمساح جوان که احساس میکرد به او بیاحترامی شده باعجله راه افتاد و برای شکار گربهماهی به بالای رودخانه رفت. سرعتش به حدی زیاد بود که ردی از کف و حباب، پشت سرش بهجا ماند. به خودش گفت «نشانش میدهم شکارچی واقعی کیه! ». غروب که بازگشت تمساح پیر هنوز خواب بود. تمساح جوان شروع کرد به لاف زدن و گفت: امروز دو گربه ماهی تپل شکار کردم. تو چی گرفتی؟ هیچی، نه؟ انگار آنقدرها هم که میگویند درنده نیستی». تمساح پیر این بار هم نگاهی به او انداخت، چشمانش را بست و همچنان روی آب شناور ماند. آرامشش چنان بود که ماهیهای کوچک بدون آنکه ترسی به خود راه دهند جستوخیزکنان از کنارش میآمدند و میرفتند. بیاعتنایی دوباره تمساح پیر، خشم تمساح جوان را دوچندان کرد. دوباره به بالادست رود رفت که چیز دندانگیرتری شکار کند. بعد از چند ساعت تقلا و تعقیب و گریز، ماهیخوار کوچکی شکار کرد. راضی و خوشحال، پرنده را به دندان گرفت و پیش تمساح پیر آمد تا به او نشان دهد شکارچی واقعی کیست. وقتی رسید تمساح پیر همچنان همانجا روی آب شناور بود. البته چیزی تغییر کرده بود: گاومیش یالداری بیخبر از همهجا، به شوق نوشیدن آب خنک از راه رسید. وقتی به چند سانتیمتری سر تمساح پیر رسید، تمساح پیر در یکچشم بر هم زدن سرش را از آب بیرون آورد، او را میان آروارههایش گرفتار کرد و زیر آب کشید. تمساح جوان که وحشت کرده بود به سویش شنا کرد. پرنده کوچکی که شکار کرد بود در برابر گاومیش ۵۰۰ کیلویی که تمساح پیر با ولع فرومیداد هیچ بود. تمساح جوان به او گفت: لطفاً… بگو… چطور این کار را کردی؟». تمساح پیر گفت « هیچ نکردم».
کاری را انجام بده که ارزش انجام دادن داشته باشد
اوایل که جوت فورم (jotform )(کار اصلی این شرکت طراحی و ساخت فرمهای آنلاین است) را راه میانداختم کاملاً مثل تمساح جوان بودم. فکر میکردم که اگر مدام مشغول کاری نباشم به هیچ جا نمیرسم. آن زمان اگر کسی به من میگفت بعضی مواقع اگر هیچ کاری نکنی نتیجه بیشتری نصیبت میشود توجه نمیکردم و همچنان روزی ۱۶ ساعت، کار میکردم.
آن موقع خیال میکردم که برای موفق شدن باید مدام مشغول ساختن و کار کردن و رشد و توسعه باشی و مهم نیست چهکاری انجام میدهی.
همه ما به هر دری میزنیم که همیشه مشغول باشیم اما مشغول بودن لزوماً به معنای موفق بودن نیست. اگر معنای هیچ نکردن را درک کنیم گاومیشهای بزرگی شکار میکنیم و به گربهماهیهای کوچک راضی نمیشویم.
این اصل در مورد من موثر واقع شد، امیدوارم برای شما هم کار کند. البته کمتر کار کردن یا هیچ نکردن به این راحتیها نیست چون جامعه بهشدت به ما فشار میآورد که حتما خود را مشغول کنیم. اجازه دهید کمی درباره وسواس بیمار گونی که به مشغول بودن داریم صحبت کنم.
- موفقیت فردی
چند بار مکالمههایی مثل گفتوگوی زیر را شنیدهاید؟
- چرا دیر کردی؟
- این روزها بدجور مشغولم
- آها، خیلی خوبه که فرصت سر خاروندن نداری
ما طوری تربیت میشویم که ناخودآگاه، ارزش آدمها را بر اساس ساعاتی که صرف کار کردن میکنند میسنجیم و خیلی هم برایمان فرق نمیکند که بیهوده مثل مرغ سرکنده فقط بالبال بزنیم.
جالب اینجاست وقتی به زندگی نوابغ و بزرگان نگاه میکنیم یک مشابهت جالب میانشان میبینیم: همه آنها بخشی از وقت خود را به هیچ نکردن اختصاص میدهند.
قدرت هیچ نکردن
اینکه بخشی از زمان خود را به هیچ نکردن اختصاص دهید کار آسانی نیست. این کار بهخصوص در طول هفته کاری که زیر فشار و بمباران جلسات کاری، اطلاعیهها و فهرست بیپایان کارها هستید دشوار خواهد بود. بنیانگذاران کسبوکارهای موفق قبل از هر چیز بعضی هفتههای سال را به فکر کردن مطلق اختصاص دادهاند. آنها این دورههای طولانی را صرف فکر کردن، مطالعه و فاصله گرفتن از جهان واقعی بیرحمی که یک کسبوکار را پیش میبرد کردهاند. بنیانگذاران جوانی مثل مایک کارن جان پراکورن و نیز نامهای بزرگی مثل استیو جابز، مارک زاکربرگ و تیم فریس همین راه را در پیش گرفتهاند اما در اصل بیل گیتس بود که «هفته تفکر» را سر زبانها انداخت. بیل گیتس در همه آن سالهایی که مایکروسافت را پیش میبرد دو بار در سال دست از کار میکشید و برای مدتی طولانی فقط فکر میکرد.
گیتس بهقدری برای این هفتههای تفکر ارزش قائل بود که از دیدار با دوستان و کارکنان مایکروسافت خودداری میکرد. امروز بیل گیتس موفقیت مایکروسافت را به ایدهها و مفاهیم بزرگی که در آن هفتههای هیچ نکردن به ذهنش خطور کرده است نسبت میدهد.
درباره زمانی برای هیچ نکردن
البته شما لازم نیست که دیدار با خانواده و دوستان را بر خود حرام کنید که فقط و فقط فکر کنید. خود من این کار را نکردم. حداقل یک هفته در سال از شرکتم فاصله میگرفتم و راهی خانه پدری میشدم که در برداشت محصول زیتون به والدینم کمک کنم. وقتی زیتون میچینید افکار مربوط به رشد کسبوکار و نرخهای تبدیل را برای مدتی کنار میگذارید. میدانم که زیتون چیدن مرا به قله فناوری نمیرساند اما شخصاً آن را شاخص موفقیت خود میدانم. تعدادی از بهترین ایدههایم در همین دوره به ذهنم رسید. اگر نمیتوانید در یک هفته از سال هیچ کاری نکنید توصیه میکنم راه متفاوتی را امتحان کنید: یکشنبهها ارتباط خود با فناوری را کاملاً قطع کنید. اسم این تکنیک را روزه فناوری گذاشتهام. گوشی هوشمند خود را خاموش کنید و آن در کمد خانه پنهان کنید. لپتاپتان را ببندید و آن را زیر تخت خواب بگذارید. حالا تماشای نت فلیکس را هم متوقف کنید.
منبع: صمت